صورتجلسه ای تنظیم کردم برای اطلاع رسانی به رئیس محترم:
یه بسم الله گفتم آ این جوری شروع کردم:
نظر جمع این بوده که جزوه هایی که به عنوان شناسنامه ی مشاغل گرفتیم، گفته های خود پرسنلِ شرکت بوده که در مرحله ی بعدی بخش وظایفِ اونها تکمیل شده بود. و پیشنهادی که داشتم این بود که چارت سازمانی پیشنهادیِ شما رو بگیریم، تا اشکالاتمون سریعتر و راحتتر مطرح و رفع بشه.
جناب مشاور در جواب فرمودن:
کلام اول شما رو که قبول ندارم، گفته های پرسنل رو سند قرار دادیم و ادبیاتِ سازمانی و ساختاری اینها (شناسنامه ی مشاغل)فرق کرده و حداقل 60 الی 70 درصد اونها براساس شناسنامه شغلها تغییر کرده.
رییس بزرگتون تشریف ندارن، ایشون کلامشون اینجور بود که قبل اِز همه، پایه حقوقهای پرسنل اصلاح بشه.... بعد چارت و شناسنامه مشاغل ارائه بشه ،ولی فعلاً....
معاونت اداری و مالی: خب توو این شناسنامه مشاغلها که دادین دستمون چندتا سوال هست: مثلاً کمک حسابدار باید زیر دستِ حسابدار باشه؟ حسابدار ارتباط مستقیم با بانک داره؟ استاندارد شرح وظایف همینه که اینجا تووی این متنها نوشتین؟
مشاورین محترم هرچه اومدن راضی کنن، نشد. در نهایت فرمودن خب شما اگه لازم میدونین ما عینی کلامی رو که شوما میخوایین رو اضافه میکنیم. چرا اینقده حساس شدین روو عینی کلمه ها...
معاونت بازرگانی: این چه شرحی وظایفیِس برای پرسنلی بازرگانی گذاشتین؟......... چه وضعِشِس
........
.
.
.
.
.
.
.توو این مرحله ما میتوانیم چارت اولیه رو ارائه بدهیم، پیشنهاد اولیه ی ماست.